زمینه: روانشناسی گفتمانی حوزۀ مطالعاتی جدیدی است که تا حدود زیادی با روانشناسیاجتماعیزبان همپوشانی دارد. در این حوزۀ جدید مسائلی مطرح است که روانشناسیاجتماعیزبان کمتر به آن میپردازد، مسائلی که در قلمرو ساختارها و راهبردهای ویژه گفتمان که از منظر تحلیل گفتمان قابل مطالعه است. روانشناسیگفتمانی رشتهای علمی است که ...
بیشتر
زمینه: روانشناسی گفتمانی حوزۀ مطالعاتی جدیدی است که تا حدود زیادی با روانشناسیاجتماعیزبان همپوشانی دارد. در این حوزۀ جدید مسائلی مطرح است که روانشناسیاجتماعیزبان کمتر به آن میپردازد، مسائلی که در قلمرو ساختارها و راهبردهای ویژه گفتمان که از منظر تحلیل گفتمان قابل مطالعه است. روانشناسیگفتمانی رشتهای علمی است که از همگرایی رشتههای متنوعی چون نشانهشناسی، زبانشناسی، قومنگاری، روانشناسی شناختی و هوش مصنوعی، حول محور زبان و با عطف توجه به ماهیت اجتماعی آن پدید آمده است. روش: تحلیل گفتمان ریشه در علم هرمنوتیک دارد؛ اما به عنوان رشتهای مستقل در علوم انسانی و اجتماعی از اواسط دهه شصت پدیدار گشته است. تحلیل گفتمان به منزله روش بررسی روانشناسیگفتمانی در بستر فهم و مفاهمه اجتماعی به کمک گفتگو میشتابد تا مسئله فهم و انتقال معنا را در چارچوب مطالعه زبانی مورد واکاوی قرار دهد. نتایج: پیشرفتهای اخیر در علومانسانی، منجر به ظهور شکل جدیدی از روانشناسی به نام «روانشناسیگفتمانی» شده است؛ به طوری که راههای مختلفی را برای فهم پدیدههای روانشناختی مانند: شناخت، عاطفه، باورها، هویت، ادراکات و انگیزهها فراهم ساخته است. چارچوبهای روانشناختی، در گسترۀ علوم اجتماعی-فرهنگی، بیش از چارچوبهای جامعهشناختی در هدایت و پیشبرد فرضیهسازی و اجرای موضوعات پژوهشی نقش داشتهاند. روانشناسی گفتمانی از جمله چارچوبهایی محسوب میشود که به فهم پدیدههای روانشناختی در بستر اجتماعی- فرهنگی کمک میکند. بحث و نتیجه گیری: از آنجا که هر موضوع علمی روش بررسی و تحلیل خود را میطلبد، روانشناسی گفتمانی رویدادهای روانشناختی را از منظر و چشمانداز رویدادی اجتماعی و فرهنگی برآمده از زبان مورد بررسی قرار داده است و زبان را به منزله پراکسیس به کار گرفته است، و تحلیل گفتمان را به عنوان روش مطالعۀ زبانشناسانه انتخاب کرده است. تحلیل گفتمان مبتنی بر طیف وسیعی از منابع فکری، شامل تحلیل گفتگو، روش قومنگاری، فلسفه اخیر ویتگنشتاین، روانکاوی و تحلیل انتقادی ایدئولوژی است. این رویکرد با اجتناب از فرایندهای روانشناختی درونی به مطالعه مضامین روانی- اجتماعی در روانشناسی مرسوم میپردازد.